آنچه در زير آمده چيزهايي است كه من از اينكه هرگز آنها را ياد نگرفتم بسيار خوشحالم:
۱- همه مشكلات بد هستند.
تمام سالهاي تحصيلي را براي حل مسايلي كه طراحان به دلخواهشان طرح مي كنند سپري مي كنيم. مسئله ها را حل مي كنيم ولي پس از اتمام تحصيل چه مي شود؟ هرگز دلمان نمي خواهد به آن روزها و حل مسئله ها برگرديم. اما انسان بدون مشكلات واقعي ديوانه مي شود و دست به ابتكارهاي جنون آميزي مثل پريدن از ارتفاع مي زند. مشكلات واقعي باشكوهند و هر يك بذر راه حل هايشان را در خود دارند. از كارتان خسته شده ايد؟ اين خستگي شما را به سوي كار بهتر هدايت مي كند. رابطه تان وخيم است؟ اين وخامت معني عشق را به شما مي آموزد. حساب هاي مالياتي تان اشتباده شده است؟ پس بايد يك حسابدار استخدام كنيد تا بتوانيد به كارهاي ديگرتان تمركز كنيد. پيدا كردن راه حل مشكلات چيزي است كه به زندگي طعم و مزه مي دهد و درواقع چاشني زندگي محسوب مي شود.
۲- هميشه سخت كار كردن انسان را به سوي موفقيت مي راند. بچه هاي پستانداران، كه انسانها را نيز شامل مي شود، از طريق بازي آموزش مي بينند. پسر بچه ها در سالهاي بچگي با استراتژي و برنامه ريزي هايي كه براي تفريح و سرگرمي به كار مي گيرند مهارت هاي غريزي خود را براي ترتيب دادن به شرايط دنياي واقعي پرورش مي دهند. پس بازي كنيد همانطور كه در بچگي بازي مي كرديد، با تمام وجود. براي حل مشكلات به مهارت هايي كه در بازي هاي بچگانه به كار مي گرفتيد برگرديد. بازي و نه كار، كليد رسيدن به موفقيت است.
۳- موفقيت، متضاد شكست است. واقعيت: با ترك سيگار و روي آوردن به ورزش ما تا درجه اي كه تلاش كرده ايم موفق مي شويم. شايد دوباره شكست بخوريم اما مي آموزيم. مطالعات نشان داده است افرادي كه از اشتباه كردن مي ترسند در جا مي زنند. اما آنها كه از شكست واهمه اي ندارند خيلي زود درست عمل كردن را مي آموزند. موفقيت برپايه شكست ساخته مي شود.
۴- اين كه مردم در مورد من چه مي گويند اهميت دارد. “واي اگر موفق نشوم مردم چي مي گن!” اين طرز تفكر وحشتناك موجب يأس و نااميدي، خودكشي و … مي شود. من وقتي به اين موضوع پي بردم كه دروغ هاي بي شمار و پرسروصدايي را درمورد خودم در اينترنت خواندم. وقتي داشتم به يك دوست شكايت مي كردم او گفت:”واي، تو در مورد تصورات ديگران درمورد خودت دچار وهم و خيال شده اي”. آره، نگراني من ناشي از فرضيه هاي من بود كه فرضيه هاي فرضي ديگران را مهم جلوه مي داد. مسخره است! همين الان با خود فكر كنيد كه اگر نظر ديگران درمورد شما به هيچ وجه اهميتي نداشت چه مي كرديد؟ فهميديد؟ خوبه. پس ديگه به طرز تفكر قبليتان برنگرديد و از اول شروع نكنيد.
۵- هميشه بايد براساس عقل و منطق تصميم بگيرم. صلاحيت عقلاني انسان ها بسيار جديدتر و جايزالخطاتر از مغز عميق “دروني” آنهاست. اغلب مشكلات پيچيده با “مراجعه به عمق درون به بهترين شيوه حل مي شوند. يكي از چيزهايي را كه بايد انتخاب كنيد بررسي كنيد. براي نمونه، چه فيلمي ببينم ياچه خانه اي بخرم. به واكنش جسماني تان درمورد هريك از گزينه ها توجه كنيد. توجه داشته باشيد كه چه موقع ماهيچه هاي بدنتان مي گيرند يا آرام مي شوند.
۶- چيزهاي خوب هميشه نصيب خوشگل ها مي شود. اصلاً حقيقت ندارد. من بعد از سالها مربي گري مشتري هاي زيبارو به اين نتيجه رسيده ام. بله، اين موجودات دوست داشتني در بيشتر سناريوهاي زندگي جلب توجه مي كنند، اما واقعيت اين است كه درحالي كه همه به آنها نگاه مي كنند، آنها را نمي بينند. اين زيبارويان اغلب گله مي كنند كه همسرانشان اصلاً به آنها توجه ندارند.
۷- اگر همين الان همه آرزوهايم به حقيقت بپيوندند زندگي بسيار عالي خواهد بود. به اين نكته توجه داشته باشيد:آنهايي كه از همه چيزهايي كه شما دوست داريد داشته باشيد، برخوردارند، اكثراً دچار مشكلاتي هستند كه حتي نمي توانيد فكر آن را بكنيد. مثل طلاق، بيماري هاي جدي و … هرچيز بيروني كه براي رسيدن به احساس خوب به آن متوسل مي شويم قدرت آن را دارد كه احساس بدي در ما ايجاد كند. عجيب است، اما هنگامي كه از پاداش هاي ملموس دست مي كشيد اغلب خواسته تان تحقق مي يابد. براي اينكه آنچه مي خواهيد به سويتان جذب شود تا آنجا كه آن چيز موجب خوشحالي شما مي شود شاد باشيد و شادي كنيد. شادي و نه آن چيز، اصل موضوع و هدف است.
۸- از دست دادن وحشتناك است. ده سال پيش مي ترسيدم كه چيزي را از دست بدهم و براي ثابت نگه داشتن همه چيز به كلي خودم را از ياد برده بودم. هنگام غم لبخند مي زدم و تظاهر به دوست داشتن آدم هايي مي كردم كه از آنها مي ترسيدم. چيزي كه الان مي دانم اين است كه از دست دادن، آنقدرها هم مصيبت بار نيست چنانچه انسان با جان و دل درس بگيرد كه اين چرخه طبيعي شكستن و از نو ساختن است. يك تراژدي كامل؟ ازبين رفتن خود دل و جان! اگر از خودتان در جهت تلاش براي حفظ ديگران يا چيزهاي ديگر بگذريد اين خصوصيت فردي را هرگز ياد نخواهيد گرفت. با حقيقت زندگي كرده و آن را قبول كنيد.
۹- بايد هميشه شاد باشم. حل مشكلات غامض مي تواند ما را شاد كند. اما براي احساس خوب داشتن لازم نيست حتماً خوشحال باشيم. اگر به نظرتان بي معني است پس اين مورد را امتحان كنيد: به چيزي كه احساس بسيار بدي در شما ايجاد مي كند تمركز كنيد. سپس با خود فكر كنيد:”من بايد شاد و خوشحال بمانم!” مضطرب كننده است. نه؟ “حالا با خود بگوييد:”خوب اشكالي ندارد كه من به اندازه اي كه لازم است غمگين باشم.” چنانچه به خود اجازه دهيد كه همان احساسي را كه در درون خود احساس مي كنيد داشته باشيد – و نه اجبار به شادماني مداوم – پس زندگي شما برمبناي خوشبختي است.
منبع: مجله موفقيت شماره ۲۰۸