آيا شما هم دوست داريد پول بيشتري به دست بياوريد؟ فكر مي كنيد چرا بعضي از افراد در سطح متوسطي از موفقيت و وضعيت اقتصادي متوقف مي شوند و به اوج آن نمي رسند؟ خيلي ها پول كافي براي پرداخت هزينه ها، اقسام وام ها، رفتن به سفر و رستوران را دارند، اما آيا همين كافي است؟
اگر شما هم معيارهاي بالاتري داريد و مي خواهيد تا زمان بازنشستگي بيش ار نياز خود پول داشته باشيد، توصيه مي كنم اين متن را تا انتها بخوانيد. اين كه چرا با وجود داشتن كسب و كار شخصي، به اندازه اي كه دوست داريم ثروتمند نيستيم، مي تواند چند دليل اصلي داشته باشد:
۱- مدير خوبي نبودن:
يكي از دلايل ميلياردر شدن صاحبان برخي شركت ها، توانايي آنها در ايجاد انگيزه و مديريت هزاران كارمند و هدايت آنها در مسير اهداف شركت است. آنها ساختارهاي سازماني و لايه هاي مديريتي مؤثر ايجاد كرده اند. كاركنانشان آنها را دوست دارند و سخت كار مي كنند. آنها الهام بخش و هدايتگر هستند، به سخنان كارمندان گوش مي دهند و توانايي همدردي و همدلي با آنان را دارند. علاوه بر اين، آنها مي توانند عادلانه رفتار كنند و خوب مي دانند كه همه چيز به مردم بستگي دارد، اما مديران متوسط قادر به انجام اين سبك مديريت نيستند. آنها به سختي مي توانند كنترل و نظارت بر ده نفر را همزمان حفظ كنند. آنها هم مي دانند كه كاركنان، به عنوان نيروي توليد، بسيار ارزشمندند، اما صبر كمي دارند و از مهارت همدلي بهره اي نبرده اند. آنها كاركنانشان را دوست دارند اما به مشكلاتشان علاقه مند نيستند و فقط انتظار دارند آنها كارشان را خوب انجام دهند و اين رهبري نيست. چنين عملكردي حتي مديريت هم محسوب نمي شود چه برسد به رهبري.
۲- جاه طلب نبودن به اندازة كافي:
كارآفرينان يا مديران متوسط آستانة بسيار پايين تري از ثروت قابل قبول ازنظر صاحبان كسب و كارهاي فوق موفق دارند و آرزو ندارند كه ميليون ها نفر در مؤسسه آنها مشغول به كار باشند. آنها فقط مي خواهند تا حدي پول داشته باشند كه به راحتي هزينه يك شام خوب و يا يك تعطيلات خوب را با خانواده پرداخت كنند نه چيزي بيشتر. صاحب يك كسب و كار كوچك وقتي براي يكي دو ماه آينده پول كافي دارد، براي بستن قرارداد بعدي، خود را به آب و آتش نمي زند و سعي و تلاش بيشتر نمي كند.
۳- خطرپذيري كمتر:
مديران و كارآفرينان متوسط، به استقبال خطرپذيري هاي بزرگ نمي روند. هرچه خطر كاري بيشتر باشد، پاداش احتمالي آن بزرگتر خواهد بود. افراد فوق موفق حاضرند دارايي هاي فعلي خود، شامل پول، وقت و انرژي خود را قرباني كنند تا در آينده چيزهاي باارزش تري به دست آورند. اگر اين فكر به ذهنتان خطور كرد كه اين افراد حريص و طماع هستند، بايد اضافه كنم افراد متوسط اغلب حرص بيشتري نسبت به دارايي هاي خود دارند زيرا حاضر نيستند اندكي از اموال خود را در ازاي آينده بهتر فدا كنند.
۴- توقف در سطح كفايت:
افراد متوسط هم سعي مي كنند كارهاي خود را به بهترين شكل انجام دهند اما گاهي «بهترين» درنظر آنها به معناي «عالي» نيست. موفق ترين ها هميشه در تلاش براي بهتر شدن هستند زيرا هميشه جا براي بهبود مي بينند، ديگران فقط به حد كافي خوب بودن را ترجيح مي دهند و مايلند بقيه وقت خود را صرف تفريح، وقت گذراني با دوستان و خانواده و ديگر ابعاد زندگي كنند. اين بهانه اي براي كم كاري نيست، بلكه شيوه ي ديگري از زندگي است.
داشتن اين نگرش چيزي است كه افراد متوسط را از كساني كه به واقع جهان را تغيير مي دهند و توان توليد ثروت انبوه را دارند، جدا مي كند. آيا شما هم در حد كافي متوقف مي شويد و به اندازه كافي خوب بودن، براي شما كافي است؟
اين دلايل هميشه صادق نيست و گاهي شرايط خاص مي تواند افراد را يك شبه به موفقيت هاي مالي بزرگ يا رياست سازماني بزرگ برساند، اما اگر كسي بخواهد از سطح متوسط فراتر رود بهتر است به شانس و تقدير بسنده نكند و همه اين دلايل خوب و امتحان شده را به خاطر داشته باشد.
فراموش نكنيد موفق تر و ثروتمندتر شدن، بار معنايي منفي ندارد و نبايد اجازه داد تصوير منفور آدمهاي پولدار فيلم ها و سريال ها پيش چشمانتان مجسم شود. صاحب يك شركت بزرگ يا يك كارخانه عظيم، با به كار گرفتن صدها و هزاران نيروي انساني، سهم بزرگي در اقتصاد خانواده كاركنان و حتي مردم كشورش دارد. افراد فوق ثروتمند با حمايت مالي از طرح هاي علمي و فناورانه، در پيشرفت سريع تر جوانب مختلف زندگي نقش دارند. نبايد جاه طلبي را تنها به معناي زياده خواهي و حرص و آز دانست زيرا به قول فورد، صاحب كارخانه خودروسازي فورد:«ثروت، به دنبال ارائه خدمتي مؤثر به تعداد زيادي از افراد حاصل مي شود.»