کشش در داستان
دوستان سلام. با امید به اینکه همچنان با عمل به دو محور اصلی نویسنده شدن یعنی خواندن و نوشتن گامهای مستمری برای رسیدن به این هدف برداریم، عنصردیگری ازعناصر داستان کــــــوتاه را بررسی می کنیم.
در قسمتهای قبلی گفتیم که هر داستان کوتاه باید یک حادثه داشته باشد و یک شخصیت که عامل ایجاد حادثه باشد یا به نوعی با آن درگیر باشد.در داستان های بلند و رمان ها تعداد حادثه ها ممکن است بیشتر باشد و متناسب با تعداد شخصیت ها، اتفاقات ،درگیری وحوادث بیشتری در مسیر داستان رخ دهد. در این قسمت به نقش کشش در داستان و رابطه آن با شخصیت پردازی و حادثه سازی می پردازیم.
بی شک برای همه ما اتفاق افتاده است که وقتی داستانی را مطالعه می کنیم چنان جذب آن می شویم و در آن غرق می شویم که از وقایع اطرافمان غافل می مانیم ودر زمان مطالعه داستان به آسانی نمی توانیم ازآن بگذریم ومشتاق هستیم تا یکریز داستان را بخوانیم تا به سرنوشت شخصیت اصلی پی ببریم و برای گشودن گره داستان لحظه شماری می کنیم .
این نوع داستان ها همان هایی هستند که با ایجاد کشش مناسب توانسته اند مخاطب خود را به خوبی تحت تاثیر قراردهند، میخکوب کنند و توجهش را جلب نمایند. این همان کشش در داستان است. اگر این کشش به شکل صحیح در داستان شکل نگیرد و داستان فاقد کشش و جذابیت لازم برای مخاطب باشد ملال آور ،خسته کننده و تکراری می شود و خواننده انگیـــــــزه و تمایلی برای پی گیری و دنبال کردن موضوع داستان نخواهد داشت. نویسندگان حرفه ای اغلب از همان ابتدای داستان با زیرکی و با دادن نشانی هایی از حال و هوای داستان کشش را در متن ایجاد می نمایند. برای نو قلمان عزیزتنها همین کافیست که بتوانند با ساختن داستان ساده ای که اصول و قوا عد ابتدایی در آن شکل گرفته باشد نقش و جایگـاه هرکدام از عناصرداستان را به شکلصحیح در آن بکـــار ببندند و با تمرین و تکرار، نوشتن و مطالعه روز بـروز داستان های بهتری بنویسند .
به نمونه داستان زیر توجه نمـایید:
(بـــاران هنگامه كرده بود. باد چنگ می انداخت و میخواست زمين را ازجا بكند. درختان كهن به جـــان يك ديگر افتاده بودند.از جنگل صداى شيون زنى كه زجر میكشيد،می آمد.غرش باد آوازهاى خاموشى را افسار گسيخته كرده بود.
رشته هاى باران آسمان تيره را به زمين گل آلود میدوخت. نهرها طغيان كرده و آبها از هر طرف جارى بود.دو مأمور تفنگ به دست، گيله مرد را به فومن میبردند…)
ایجاد این فضا سازی در آغاز داستان گیله مرد (اثر بزرگ علوی) حاکی از این است که یک اتفاق یا حادثه در شرف انجام هست. ایجــــاد یک کشش موفق با تلفیق فضا سازی و موضوعی که در حال رخ دادن است از همان آغازنوعی جذبه برای خواننده ایجاد می کند که او را از یک خط به خط دیگر سوق می دهد و همواره منتظر اتفاقات بعدی است.طراحی و ساخت این عمل در داستان می تواند به شکلهای گوناگونی انجام پذیرد این کشش می تواند احساسی و درون گرا باشد بهطوری که شخصیت داستان مدتی در درون خودش مابین یأس و نا امیدی، آرزوها، تلاش وکوشش، قهر و آشتی و مسائل حل نشدنی درگیر باشد و سپس با چرخش ناگهانی رویداد ها و وقایع خواننده راغافلگیر کند. ایجاد این کشش ممکن است گاهی بیرونی باشد. اتفاقاتی که قهرمان داستان برای رسیدن به آن تلاش می کند در یک موقعیت زمانی و مکانی، در موقعیتی خاص به صورت غیر منتظره گره گشایی و پاسخگویی شود.
نویسنده باید در حین داستان، در ذهن خواننده پرسش ایجاد کند و خواننده باید از خود بپرسد: «چرا خسرو ازامیر میترسد؟»، «چرا رویا عاشق علی است؟»، «چرا راحله حقیقت را به همکارش نگفت؟»، «چرا جواد در مقابل کار فرید، عکس العملی نشان نداد ؟»، و… همین «چرا»ها در ذهن خواننده ایجاد کشش میکند. شیوه پیش بردن داستان باید به گونه ای باشد که همواره این سوالات ایجاد و تا مدتی بدون پاسخ باقی بماند تا خواننده همواره با خواندن ادامه داستان در صدد دست یابی به پاسخ آنها باشد .البته باید نویسنده در زمان خودش به گره گشایی و پاسخگویی به همه سوالات مطرح شده در ذهن خواننده بپردازد و پاسخ آن چراها را بدهد.معمولاً درپايان داستان با بیان نتيجه گيري و باز شدن گره داستان همه پرسشها پاسخگویی و همه چیز رفع ابهام می شود وعامل ایجاد كشش که تا آن زمان پنهان مانده بود يكباره گسسته میشود؛ چون مشتاق نگاه داشتن خواننده پس از اوج داستان دیگر غير ممكن است اینجا همان جایی است که باید داستانتان را تمام كنيد.
این تعاریف صرفاً برای کسانی بیان می شود که تازه قلم به دست گرفته اند و تصمیم دارند داستان بنویسند.
بنابراین تا اینجا دانستیم که هرداستان کوتاه یک شخصیت و بازیگر اصلی دارد ویک حادثه که آن شخصیت با آن درگیر است و برای اینکه خواننده اشتیاق به خواندن داستان داشته باشد باید در داستان کشش ایجاد شود.بخوانید و بنویسید .موفق باشید.
به کوشش:کوروش جعفری زاده/کارشناس سازمان صنعت و معدن و تجارت