نگــاهی گذرا به جریان مــوسیقی ایــران از گذشته تا امـروز
موسیقی این عجیب ترین و شاید زیباترین هدیه خداوند به انسان، از روزی که بر پهنه ی زمین پا گذاشت با او همراه شد به صورت آواها، آواز پرندگان و… در طول تاریخ با تمام فراز و فرود هایش همراه انسان بوده و به اینجا ختم شده که تمام زندگی انسان را فرا گرفته است. صبح که بیدار می شویم موسیقی هیجان زندگی کردن است. در اتومبیل موسیقی رنج ترافیک وشلوغی را برای ما از بین می برد. هنگام غذا خوردن، هنگام خواب، در جشن ها ،عزاداری ها و در همه حال موسیقی رنگ و لعاب لحظه هاست برای همه ما آدمیان و این پدیده ای که از ناخودآگاه ما بر می خیزد چگونه بر نا خودآگاه همه ی ما می نشیند، عواطف و احساسات را بر می انگیزاند و این عجیب ترین قسمت ماجراست. با شنیدن صدا احساس غم، شادی، هیجان در ما به وجود می آید و این اعجاز موسیقی در درون و بیرون انسان هاست، ایجاد حس.
یکی از نمود های تمدن ظهور هنر در جامعه ی متمدن است و سرزمین ایران با تمدن چند هزار ساله اش همواره دارای موسیقی بوده است و موسیقی سنتی ایران با فواصل منحصر به فردش خود بیانگر این اصالت وریشه دار بودن است.
اما در دوران حکومت پهلوی با رفتن برخی از جوانان علاقمند و مستعد به دانشگاه های اروپا و تحصیل در رشته موسیقی کلاسیک و موسیقی جهانی و سپس بازگشت آنها به ایران نوعی از موسیقی به وجود آمد که فضاهای ایرانی داشت اما در شکل ارکستراسیون و سازبندی کاملاً غربی بود و این شروع فصل تازه ای در موسیقی ایران بود که به موسیقی پاپ ایرانی معروف شد.
در گذر زمان و در دوران اوج این موسیقی یعنی دهه ۴۰ و ۵۰ شمسی قطعات بسیار ماندگار و تاثیر گذاری ساخته و منتشر شد. ظهور خواننده ی بسیار توانا و برجسته موسیقی ایران یعنی زنده یاد فرهاد مهراد هم به همان دوران باز می گردد. پس از پیروزی انقلاب و اتفاقات پس از آن و همچنین دوران دفاع مقدس، موسیقی ایران دچار تحول اساسی شد. در زمان پیروزی انقلاب موسیقی همراه مردم در خیابان ها و کوچه ها تبدیل به شعار های زیبا و ماندگاری شد که هنوز با شنیدن آنها حس میهن پرستی در وجود ما ایرانیان قلیان پیدا می کند. در ۸ سال دفاع مقدس موسیقی همراه رزمندگان به صورت مداحی و اشعار مذهبی وحمـــــاسی که صادق آهنگران و… می خواندند به جبهه های جنگ رفت و شد زبان بیان حماسه ی فرزندان ایران.
بسیاری از این مداحی ها و حماسه سرایی ها هنوز قابل شنیدن هستند.
پس از جنگ و با گذشت دو دهه از انقلاب نسلی ازخوانندگان روی کار آمدند و شروع به تولید موسیقی پاپ کردند. نسلی که ازسوی جوانان بسیار مورد حمایت قرار می گرفتند و این نسل ادامه پیدا کرد تا به امروز. اما سوال اساسی اینجاست که موسیقی پاپ از زمان تولدش در ایران تا به امروز پیشرفت کرده است؟ کیفیت موسیقی پاپی که این روزها همه به آن گوش می دهند چقدر است؟
موسیقی پاپ در دوران ما دقیقاً برعکس جریان عادی هنر حرکت می کند. یعنی به جای اینکه هنرمند پیشرو باشد و به مردم خود جهت دهد، هنرمندان ما پشت سر مردم حرکت می کنند، سلیقه و نظر مردم را می بینند و مطابق با آن کارهای سطحی تولید می کنند و آنقدر این کار را تکرار کرده اند که سطح سلیقه ی مردم را تنزل بخشیدند و به جای اینکه مردم را بالا ببرند مردم را به سطح خود پایین کشیدند. موسیقی و هر هنـر دیگری با ریشه های خود معنا پیدا می کند. هنر بدون ریشه محکوم به نیستی و فراموشی است. حالا با یک نگاه ساده و اجمالی به خواننده هایی که در موسیقی پاپ ایران فعال هستند ببینید هر کدام از آنها در فضایی کار می کند که هیچکدام ازین فضاها ایرانی نیستند. یعنی ارکستر کارشان صدای چینی، هندی، ترکیه ای می دهد، صدای آمریکایی می دهد، صدای اروپایی می دهد، اما صدای پارسی و ایرانی نه، چرا؟ چون اساساً این برایشان مسئله نیست. بعضی ها فقط ناله و شکایت می کنند و مدام عاشق و فارغ می شوند به
معشوق های مختلف.
ازپایان دهه ۵۰ شمسی تا امروز ما در موسیقی پاپ پیشرفتی نکرده ایم. بـاید
گفت این آثار شب و روز خیلی از ما شده، با آنها اشک می ریزیم با آنها عاشق
می شویم با آنها فارغ می شویم و… این برای مردم کشوری که بر قله ی شعر
جهـــــان ایستاده است و موسیقی سنتی با قدمت حداقل چند صد سال دارد،
کاملاً باور نکردنی است.
مسئله دیگر در موسیقی با کلام این است که باید فرم موسیقی، محتوای اشعار را به صورت حسی به ناخودآگاه مخاطب منتقل کند. یعنی وقتی اشعار حافظ را برای ترانه کار انتخاب می کنیم دیگرمحتوای اشعار حافظ محتوا نیستند و محتوا باید در موسیقی تولید شود چون دیگر شعری نداریم، ترانه و موسیقی داریم و محتوا دوباره باید از طریق فرم در موسیقی بوجود بیاید. زمانی که یک غزل از حافظ که محتوایش مثلاً تمنای وصال معشوق از نوع عرفانی است و این غزل را برای ترانه کارمان انتخاب می کنیم، حالا باید موسیقی ما فرمی داشته باشد که این تمنا را به شکل حس در وجود مخاطب ایجاد کند. اگرنه همه کارهای ما بیهوده و بی اثر خواهند بود. حالا ببینید که خوانندگانی که اشعار کهن و مخصوصاً حافظ و مولانا را برای ترانه انتخـاب می کنند سنگی به بزرگــــی کوه برای بلند کردن بـــر می دارند. نکته دیگر اینکه فضای ایرانی منظور ساز ایرانی یا تلفیق نیست بلکه منظورفواصل موسیقی یایی ایرانی وچگونگی اجرا و بیان نت ها است که می تواند روی تار، رباب یا سنتور اجرا شود یا روی پیانو و گیتار. مثلاً کارهای انوشیروان روحــــــانی که یکی از برجسته ترین موسیقی دان های ایران است اغلب فضای ایرانی دارد و بیشتر کارهایش فرم هم دارند. زنده یاد بابک بیات در اکثر کارهایش روح موسیقی ایرانی جریان دارد. گه گاهی در میان هنرمندان نو ظهور و بخصوص کسانی که کارهای اولشان را منتشر می کنند و هنوز درگیر بازار موسیقی نشده اند هم می توان کارهای قابل قبول و قابل گوش کردن شنید، مثلاً محسن چاوشی یا سیامک عباسی و…
تمام این نقدها و اعتراض ها به وضع موسیقی پاپ حال حاضر کشور برای این بود که موسیقی و اساساً هنر تأثیر مستقیم و بدون دفاع بر روی ناخود آگــاه انسان می گذارد. ناخودآگـــاه ما در برابر هر آنچه از حواس پنج گانه ما دریافت می کند، بی دفاع و پذیراست و هرچه ناخودآگاه ما با اتفاقات و تجربه های زیبـــــاتر و درست تری تربیت شده باشد، انسان شادتری خواهیم بود و شادی گنجی است که تمام فلاسفه و بزرگان از ابتدای تاریخ به دنبال آن بودند. خوب گوش کنید. خوب ببینید .خوب بو کنید. خوب بچشید. خوب لمس کنید تا همیشه خوب باشید.
در پایان می خواهم این مطلب را تقدیم کنم به روح فرهاد مهراد. به او که در تمام طول عمر نه چندان طولانی اش فقط خودش بود و تمام آنچه از درونش لبریز بود به هنرش تبدیل می شد.