بازکن پنجره ها را که نسيم
روز ميلاد اقاقي ها را
جشن مي گيرد
و درخت گيلاس
هديه جشن اقاقي ها
گل به دامن کرده است
بازکن پنجره ها را
و بهاران را باور کن
فرزندان من در گروه صنعتي پارت لاستيک سلام
همراهان عزيز ستاره دانايي سلام
آيندگان ايران سلام
انگار همين ديروز بود که در اولين روز کاري سال ۹۶ براي شروعي دوباره هم قسم شديم. خيلي زود سيصد و اندي روز گذشت و ما دوباره در آستانه جوان شدن عالم پير و زايش مجدد طبيعت قرار گرفته ايم.
بايد دوباره خانه دل مان را خانه تکاني کنيم و زنگارهاي کدورت را از لايه هاي دل مان پاک نماييم و به بهار يکرنگي و يکدلي سلام کنيم.
بهار يعني سبز
سبز يعني عشق
و عشق يعني زندگي
عزيزان من زندگي سراسر مملو از نکته های آموزنده است، شنيداري ، ديداري و حسی و ما در این دانشگاه بزرگ عالم هستی چه گناهی را مرتکب می شویم اگر نیاموزیم و نیاموزانیم.
سالی که گذشت، سال توسعه با توجه به طرح پروژه هاي جديد در هر شرکت بود. ما در راه توسعه حرکت کرده ايم و پيش خواهيم رفت . انحرافاتمان را پيدا مي کنيم، تصحيح مي کنيم و با قدرت و اعتقاد، با عزمي راسخ و با سرعتي متناسب هم قدم با دانش دنيا به راه خود با عشق ادامه مي دهيم. تصميم گرفته ايم و اين تصميم را به اجرا درخواهيم آورد. به قول مجتبي کاشاني:
به روز های پر از دل پریشی و تشویش
رها نکرده مرا عشق یک نفس با خویش
امان نمی دهدم تا به غم بیاندیشم
به خلوتم نگذارد نشسته با دل ریش
خوشا به حال کسی کز مسیر روشن عشق
برای روز مبادا گذر کند از پیش
و کاش تجربه می کرد مهربانی را
به روز قدرت و قداره عقل دور اندیش
بدون عشق نروید جوانه سالک
بدون عاطفه کاری نمی رود از پیش
بچه هاي من انسان موجودي است اجتماعي و در مقابل جامعه اش مسئول هست و بعضي ها به دليل اين که مسئوليتشان بيشتر از ديگران است مسئول تر هستند.
شما جزء همين دسته هستيد . بدانيد هيچ جامعه اي اصلاح نمي شود مگر اين که اجزاي آن جامعه که ما انسان ها هستيم اصلاح شوند. بیایید در آستانه بهار سال ۹۷ زنگارهاي نفرت و کدورت را از لايه هاي بالا و پايين دل مان پاک و به بهار يکرنگي و يکدلي سلام کنيم.
آمد بهار خرم و آمد رسول یار
مستیم و عاشقیم و خماریم و بی قرار
ای چشم و ای چراغ روان شو به سوی باغ
مگذار شاهدان چمن را در انتظار
اندر چمن ز غیب غریبان رسیده اند
رو رو که قاعدست که القادم یزار
گل از پی قدوم تو در گلشن آمدست
خار از پی لقای تو گشتست خوش عذار
ای سرو گوش دار که سوسن به شرح تو
سر تا به سر زبان شد بر طرف جویبار
غنچه گره گره شد و لطفت گره گشاست
از تو شکفته گردد و بر تو کند نثار
گویی قیامتست که برکرد سر ز خاک
پوسیدگان بهمن و دی مردگان پار
تخمی که مرده بود کنون یافت زندگی
رازی که خاک داشت کنون گشت آشکار
شاخی که میوه داشت همینازد از نشاط
بیخی که آن نداشت خجل گشت و شرمسار
آخر چنین شوند درختان روح نیز
پیدا شود درخت نکوشاخ بختیار
لشکر کشیده شاه بهار و بساخت برگ
اسپر گرفته یاسمن و سبزه ذوالفقار
گویند سر بریم فلان را جو گندنا
آن را ببین معاینه در صنع کردگار
آری چو دررسد مدد نصرت خدا
نمرود را برآید از پشه ای دمار
نوروزتان مبارک و هر روزتان نوروز باد
ایرج یزدان بخش/مدیر عالی گروه صنعتی پارت لاستیک