دوستان سلام . دومين قسمت اين نوشتار را با اين اطمينان آغاز مي کنيم که درفاصله زماني گذشته مطالبي را براي تمرين نوشته و خوانده ايد چرا که همانطور که تاکيد شد نوشتن و خواندن دو اصل اساسي و پايه کار نويسنده شدن است . در آغاز راه براي مطالعه نيازي نيست به دنبال کتابهاي داستان و رمانهاي معروف وگران قيمت باشيم . مجلات ،صفحات حوادث سفرنامه هاي کوتاه ، خاطرات و زندگي نامه بزرگان ادب و هنر و علم ، روزنامه هاوداستانهاي کوتاه در فضاي مجازي که بيشتر در دسترس ما هستند نيز حاوي مطالب خوبي براي مطالعه هستند. هدف اين است که به مطالعه عادت کنيم و در برنامه روزانه خودمان ساعتي را به اين کار اختصاص بدهيم.
دراين قسمت در باره شخصيت در داستان صحبت مي کنيم. با اين هدف اين که به زبان ساده و بدور از کلمات فني و تعاريف پيچيده به اين مهم بپردازيم بگونه اي که هر علاقه مند به داستان نويسي تصوير روشني از نقش و جايگاه شخصيت داستان در ذهن داشته باشد . شخصيت يکي از مهمترين عناصر يک داستــــــان محسوب مي شود. شخصيت در داستان همان هنر پيشه يا بازيگر ي ست که در يک فيلم نقش ايفا مي کند.
ياد گيري وداشتن شناخت و چگونگي خلق يک شخصيت در داستان غير ممکن نيست .کافي ست براي هر شخصيت در داستان نکات و اصولي را رعايت کنيم هر داستان يک يا چند شخصيت دارد اما در داستانهاي کـوتاه معمولا داستان بر محور يک شخصيت مي چرخد. شخصيت ممکن است مرد ، زن، کودک، شئ و يا حيوان باشد که گاهي واقعي ست و در خارج از داستان هم وجود دارد مانند شخصيت خشايار درسريال زير آسمان شهر که آقاي حميد لولايي گفته بود که خشايار شخصيت پدرش است. اما گاهي نويسنده يک شخصيت ذهني و جديد را خلق مي کند که در عالم خارج وجود نداردو بايد در مسير داستان به آن شکل بدهد. نويسنده بايستي اطلاعات زيادي درباره شخصيت به خواننده منتقل کند تا هيچ سوالي در ذهن خواننده باقي نگذارد. در حقيقت اين نويسنده است که شخصيت را می سازد ، شکل مي دهد و هدايت مي کند. نويسنده مي بايست شخصيت را به خواننده معرفي نمايد و در خصوص ويژگيهاي اخلاقي رفتاري و کرداري وي اطلاعات کاملي در اختيار خواننده بگذارد. به اين عمـــــــل (شخصيت پردازي)مي گويند. مسيري که خواننده با شخصيت داستان ارتباط بر قرار کرده احساس صميميت مي کند و بدين گونه بر خواننده تاثير لازم را مي گذارد. در شخصيت پردازي نويسنده مي بايست اصول و قواعدي را مد نظر داشته باشد مثلا همواره در مسير روايت داستان بايد مراقب باشد رفتار شخصيت دچار تغيير و دگرگوني ناگهاني نشود و براي هر عمل و رفتار شخصيت دليل محکمي وجود داشته باشد. شخصيت بايد ملموس و واقعي باشد و داراي ويژگيهاي متضاد نباشد. اگر اين تعريف برايتان دشوار مي نمايد براي سهولت کار همين حالا شروع به نوشتن و خلق يک شخصيت نماييد تادر مسير تمرين و تکرار با اين قواعد بهتر آشنا شويد. در ابتدا بايد يک نفـــــر را به عنوان سوژه انتخاب کنيد که مي تواند شخصيت پدرتان، همکارتان، همسايه تان و يا رفتگر محله باشد. به نمونه زيرکه شخصيت بطور غير مستقيم معرفي مي شود دقت کنيد:
آقاي جمالي همسايه ديوار به ديوارماست.او يک افسر بازنشسته ارتش است که به اتفاق همسرش در يک خانه بزرگ زندگي مي کنند .اغلب اوقات باغچه کوچک مقابل خانه شان را آبياري مي کند و گاهي هم صبحها او را مي بينم که کاپشن طوسي گشادي را روي دوشش انداخته است و براي گرفتن نان داغ با عجله به سمت نانوايي مي رود.روزهاي تعطيل که بچه ها و نوه هايش به ديدنش مي آيند اول وقت مقابل خانه اش را جارو مي زند و آب پاشي مي کند. از اينکه کسي کيسه زباله اش را حتي نزديک درب منزلش بگذارد بر افروخته مي شود.
در اين مطلب با شخصيت آقاي جمالي تا حدي وغير مستقيم آشنا مي شويم. ازاين شخصيت پردازي استنباط مي شود که آقاي جمالي آدم ترو تميزي ست. آدم منظمي ست و قاعده و قانون و فرهنگ سرش مي شود. آقاي جمالي به فکر نان داغ صبحانه هست .خانواده دوست است وتوانسته است با اخلاق خوبش همه خانواده را روزهاي تعطيل دور هم جمع کند.
گاهي نويسنده مستقيم شخصيت را معرفي مي کندو همه جزييات مربوطه به آن رامستقيما براي خواننده شرح مي دهد. به نمونه زير توجه کنيد و با داستان آقاي جمالي مقايسه نماييد:
قدبلندو لاغر است .صورت کشيده و استخواني اش هم او را بلندتر نشان میدهد.عينک زده است با فرم سياه که روي بيني بلندش به راحتي جاگرفته است. لباس معمولي دارد کت و شلوار کار کرده کرم رنگ که انگار هفته ها از تنش بيرون نياورده است دور چشمهايش مثل کاسه گــــود و فرو رفته و کبود است . گونه هايش ازصورتش بيرون زده است .چشمهاي نافذش از پشت عينکش به خوبي برق مي زند .کودن بنظر نمي رسداما شل و وارفته است . آقاي ناظم که مي رود بچه ها شلوغ مي کنند.
خب در اين بريده داستان مي بينيم که نويسنده شفاف و علني ظاهر شخصيت خودش را تعريف مي کند .
هر نويسنده مي تواند به شکلهاي مختلف و متناسب با فضاي داستانش شخصيت پردازي کند . مبحث شخيصت در داستان بسيار گسترده است اما براي نوقلمان اين تعاريف مختصرکه به زبان ساده بيان شده است مي تواند به عنوان نقطه حرکت باشد . براي تمرين شما هم دست به خلق شخصيت هاي خيالي بزنيد و يا به شرح و بسط يکي از شخصيت هايي را که مي شناسيد بپردازيد . در قسمت بعد ادامه مبحث شخصيت را پي مي گيريم . تمرين کنيد .بنويسيد و بخوانيد. وموفق باشيد.
به قلم:کوروش جعفری زاده/کارشناس سازمان صنعت و معدن و تجارت