همراهان دانا و خوانندگان انديشمند ماهنامه ستاره دانايي
سلام يک سلام بهاري يک درود نيلوفري و يک تبريک صميمانه به همه دوستاني که با خواندن ماهنامه ستاره دانايي تا کنون با ما همراستا و هم انديشه بوده اند.
روزهاي پاياني سال 1389 را پشت سر مي گذاريم. روزهايي پر ترافيک و سرشار از هيجان.
چه خوبست که در لابه لاي اين حجم کار، گاهي هم فرصتي داشته باشيم تا نگاهي به خودمان بيندازيم و مرور کنيم 365 روزي را که امسال گذرانده ايم. عمري که يک سال ديگراز آن گذشته است.فکري بکنيم به حال خودمان،خانه و خانواده مان و خانه بزرگ اجداديمان ايران عزيز.ببينيم چه کرديم براي خود ، خانواده و کشورمان؟
سالک (دکتر مجتبي کاشاني)شاعر باد و باران ديده صنعت که همواره اشعارش ذهن مرا زير و رو مـي کند و قلب و احساسم را دگر گون، در قصيده2000 اشاره به سيب معروفي دارد که با افتادنش از درخت، ذهن مردي را متوجه خود مي سازد که امروز همه جهان او را مي شناسند. انساني که به ما آموخت پا بر روي زمين از سر غفلت نگذاريم و بدانيم که هر ذره در اين دنيا پي انجام کاري آمده است.
نيوتن مي آسود ، در پناه سايه در زير درخت
ناگهان سيبي افتاد زمين/ نيوتن آن را ديد
سپس از خود پرسيد كه چرا سوي هوا پرت نشد؟
اكتشافات جهان/ اتفاقاتي بود كه چنين مي افتاد/كه كسي مي فهميد و به ما مي فرمود/ كه چه چيزي چه پيامي دارد/ و چه رازي دارند آيات خدا راز و اسرار جهان/كشف مي شد يك روز/ يك كسي مي خوابيد در زير درخت/
«نيوتن يا داوود»/«گيو»يا«گاليله»/«ترزا» يا «مريم» و«علي»يا «عيسي»
اهل ايران يا هند/ از عدن يا نروژ/ از پرو يا گينه/مصر يا گرجستان/و فرو
مي افتاد/ يك گلابي يا سيب/ و هلو يا گيلاس/ و ترنج و انار ….
راز و اسرار جهان/كشف مي شد يك روز/ ما نبينيم كسي مي بيند/ ما نگوئيم كسي مي گويد/ يك كسي در جائي به جهاني مي گفت/ كه زمين مي چرخد دور خورشيد و بر محور خويش/ و اگر گاليله توبه كند با تهديد/و بگويد كه نخواهد چرخيد/ باز خواهد چرخيد آري/ و زمين توبه نخواهد كرد، خواهد چرخيد/ راز و اسرار جهان كشف مي شد يك روز/ما نبينيم كسي مي بيند / ما نفهميم كسي مي فهمد/ هيچكس منتظر مهلت خميازه ما نيست گلم/
هيچكس منتظر خواب تو نيست/كه به پايان برسد/ لحظه ها مي آيند/ سالها مي گذرند/ قرن ها مي گذرند و تو در قرن خودت مي ماني/ ما از اين قرن نخواهيم گذشت/ ما از اين قرن نخواهيم گريخت/ با قطاري كه كسان دگري ساخته اند/ هيچ پروازي نيست/ برساند ما را به قطار 2000 / و به قرن دگران/ مگر انگيزه و عشق//مگر انديشه و علم/ مگر آئينه و صلح و تقلا و تلاش/ بخت از آن كسي است/كه چنين مي بيند و چنين مي فهمد/ و چنين مي كوشد و صد البته/ چنان جام پري مي نوشد/ بخت، از آن سيبي است/كه در آن لحظه فتاد/ و از آنِ نيوتن كه به آن انديشيد/و در آن راز بزرگي را ديد/
خوش به حال آن سيب
خوش به حال نيوتن
مجتبي کاشاني که- نامش زنده باد- بسيار زيبا اين کشف نيوتن را به تصوير کشيده است. او به ما ياد آور مي شود رازهاي جهان، همه قابل اکتشاف هستند. نيوتن هـم اگـر نمـي بـود، کسي ديگـر پيـدا مي شد که به راز آن سيب پي ببرد. همواره انديشمنداني بوده اند که فکر کنند و با تعقل خود، راهي فراروي انسان بگشايند. اسرار آفرينش، همانند پازلي است که خداوند چيدن آن را به عهده بندگانش نهاده است و از آن ها انتظار دارد فکر کنند، سعي کنند، تلاش کنند و بسازند. جهان ما با شتاب در حال حرکت است. همچون قطاري سريع السير که لحظه اي درنگ نمي کند. تعبير ديگري از اين شتاب را دکتر شفيعي کدکني در گفتگوي «باد و گون» ذکر مي کند:
به کجا چنین شتابان؟
گَوَن از نسیم پرسید
دل من گرفته زین جا
هوس سفر نداری؟
ز غبار این بیابان
همه آرزویم اما
چه کنم که بسته پایم
به کجا چنین شتابان
به هر آن کجا که باشد
به جز این سرا سرایم
سفرت بخیر اما
تو و دوستی خدا را
چو از این کویر وحشت
به سلامتی گذشتی
به شکوفه ها، به باران
برسان سلام ما را
آري بايد بشتابيم تا از قطار زندگي عقب نمانيم .از قطاري که قرنهاست مي رود و ثانيه اي هم بخاطر جا ماندن کسي از حرکت نمي ايستد!
کشف رازهاي شگفت جهان به عهده تک تک ماست.
ما چرا نيوتن نباشيم؟
ما چرا فکر نکنيم؟
ما چرا در پي کشف رازهاي زندگي نباشيم؟
ما چرا در پي ساختن فردا نباشيم؟!
ما…!مايي كه در عصر اقتصاد دانش محور زندگي مي كنيم و اين بدان معناست كه اقتصاد بر دانش و دانش بر دوش انسان استوار است.
چگونه تا كنون پي نبرده ايم كه ما…ما ي خليفه الله همه چيز هستيم.همه چيز ،مادامي كه از تفكرمان استفاده مي كنيم.در عصر ما انسان دارد راه خود را
مي يابد. او مي رود تا در جاي اصلي خودش قرار بگيرد.انسان با قدرت خرد و دانايي خود مي تواند سرنوشت خود و كشورش را تغيير بدهد.
همه بايد بدانيم كه اين تفكر است كه آينده كشوري را مي سازد نه ذخاير و منابع طبيعي آن.
بعنوان مثال ژاپن هيچ منبع زير زميني و ذخاير طبيعي ندارد و به عوض تفكرات سازنده و سرمايه هاي انساني فراوان دارد.و در مقابل آن كشورهاي عربي منابع و ذخائر طبيعي به وفور دارند، اما هنوز به تعالي نرسيده اند،چرا كه مغزهاي متفكر كه همان سرمايه هاي انساني هستند به اندازه لازم در آنها يافت نمي شوند.ژاپن را مردمش به اوج بردند و كشورهاي سرمايه دار بدون تفكر با فروش منابع و ذاخئر نسلهاي آينده آنهم به قيمت بسيار ارزان به اين جايگاه رسيدند.
آي مردم! به خود آييد.
ما انسان هاي قرن بيست و يكمي هستيم.انسانهاي عصر دانش محور، انسانهاي آگاه و انديشمند ، واين وظيفه تك تك ماست كه تمام هم و غم خود را بر اين مسئله بگذاريم كه من جانشين خداوندم در زمين و بايد بدانم مسئوليت خطيري پيش رو دارم.
از خداوند متعال مي خواهم در اين سال جديد تواني بيش از پيش به ما عطا كند براي باور اين مهم و براي اجراي آن. عزيزان ، بياييد همه با هم توشه دانش را برداريم و سوار بر قطار دو هزار و يازده شويم و به سوي تعالي بشتابيم.
آغاز بهار را با تقديم شعر زيبايي از شاعر پرآوازه ميهن مان، فريدون مشيري به محضرتان تبريك مي گويم:
دانه مي چيد كبوتربه سرافشاني بيد
لانه مي ساخت پرستو به تماشا خورشيد
صبح از برج سپيداران ، مي آمد باز
روز ، باشادي گنجشكان ، مي شد آغاز .
دشت همچون پرپروانه پراز نقش ونگار
پرزنان هر سوپروانة رنگين بهار
مهر ، چون مادر ، مي تابد ، سرشار از مهر
نور مي بارد از آيينه پاك سپهر
مي تپد گرم ، هم آواز زمان ، قلب زمين
موج موسيقي رويش ! چه خوش افكنده طنين .
ابر ، مي آيد سرتا پا ايثار و نثار
سينه ريزش را مي بخشد بر شاليزار
رود ، مي گريد تا سبزه بخندد شاداب
آب ، مي خواهد جاري كند از چوب ، گلاب !
خاك ، مي كوشد ، تا دانه نمايد پرواز !
باد ، مي رقصد تا غنچه بخواند آواز !
مرغ ، مي خواند تا سنگ نباشد دلتنگ
مهر ، مي خواهد تا لعل بسازد از سنگ !
تاك ، صد بوسه زخورشيد ربايد از دور
تاكه صد خوشه چو خورشيد برآرد انگور !
سرو ، نيلوفر نشكفتة نوخاسته را
مي دهد ياري كز شاخه بيايد بالا !
سرخوشانند ، ستايشگر خورشيد وزمين
همه مهر است و محبت ، نه جدال است و نه كين
اشك مي جوشد درچشمة چشمم ناگاه
بغض مي پيچد درسينة سوزانم ، آه !
پس چرا ما نتوانيم كه اين سان باشيم ؟
به خود آئيم و بخواهيم كه : انسان باشيم !