به همه خوانندگان عزيز و پي گير ماهنامه «ستاره دانايي» سلام مي کنم. از اين که ۱۲ شماره است با ما و ماهنامه خودتان همراه هستيد به خود مي باليم و هر شماره مي کوشيم تا با دقت و صرافت، محصول فرهنگي
مان را به خواست و نظر شما خوبان نزديک تر کنيم. من در وادي توليد و کارآفريني، به عنوانِ صنعتگري شناخته مي شوم که ادبيات را وارد دنياي به ظاهر سخت و ضمخت صنعت کرده است. به شما هم توصيه مي کنم ادبيات غني و پرمغز پارسي را وارد زندگي و کارتان کنيد و فوايد و ثمراتش را خيلي زود در افزايش بازده و راندمان کارتان مشاهده کنيد. ادبيات ما دنيايي از معني را در دل خودش دارد که قادر است نگرش ما را به کار و زندگي عوض کند. اجازه بدهيد برای شروع صحبت، شعري از زنده ياد دکتر کاشاني را براي تان بياورم که بي ارتباط با موضوع صحبتم نيست:
گلم از خود رهيدن را بياموز
به سر منزل رسيدن را بياموز
مجال تنگ و راهي دور در پيش
به پاهايت دويدن را بياموز
جهان جولانگهي همواره زيباست
به چشمت خوب ديدن را بياموز
تو اهل آسماني اي زميني
به بال خود پريدن را بياموز
صدايت ميكنند از عالم عشق
به گوش جان شنيدن را بياموز
نسيمي باش و از باد بهاري
سحرگاهان وزيدن را بياموز
تو ابر رحمتي گاهي فرو ريز
ز اشك خود چكيدن را بياموز
به عاشق غمزه و غم ميفروشند
تو از اول خريدن را بياموز
سبك همواره بار زندگي نيست
به دوش خود كشيدن را بياموز
كمانت ميكند اين بار سنگين
تو پيش از آن خميدن را بياموز
جهان از هر دو دارد، شادي و غم
شكيب داغ ديدن را بياموز
به دنيا دل سپردن نيست دشوار
ز دنيا دل بريدن را بياموز
نياسودن به دوران جواني
به پايان، آرميدن را بياموز
به جولان در سخن «سالك» مپرداز
دمي در خود خزيدن را بياموز
در اين شماره مي خواهم شما را كمي از زندگي و كار روزمره دور كنم و به آينده ببرم. آينده اي كه از همين حالا بايد با تفکر و تلاش و تحمل بسازيم. صحبت امروزم را با تعريف جديدِ سواد شروع مي كنم. تعريف قديم سواد، توانايي خواندن و نوشتن يك متن ساده بود. اما اين تعريف امروز عوض شده است.
آيا در عصر حاضر هم مي توان به كسي كه قادر است يك متن ساده را بخواند و بنويسد باسواد گفت؟ مسلما نه. در قرن بيست و يكم، سواد تعريف جديدي پيدا کرده است. حتي كسي كه تحصيلات دانشگاهي اش را هم با موفقيت پشت سر گذاشته باشد، ممكن است به عنوانِ يك آدمِ با سواد شناخته نشود!
در طي چند دهه، پژوهشگران موفق به معرفي بيش از ۳۴نوع سواد مفيد و مدرن شده اند که آن چه ما به عنوانِ سواد علمي يا همان تحصيلات دانشگاهي مي شناسيم، تنها يکي از آن شاخه هاست.
ازجمله اين سوادها مي توان به «سواد فرهنگي»، «سواد اجتماعي»، «سواد سياسي»، «سواد اقتصادي»، «سواد رسانه اي»، «سواد اطلاعاتي»، «سواد کامپيوتري»، «سواد اينترنتي»، «سواد محيط کار»، «سواد خانوادگي» و… اشاره کرد.
با ورود به قرن ۲۱ميلادي، بسياري از مفاهيم، تغيير پيدا كرده و «سواد» هم ديگر در مفهوم قديمي اش به کار نمي رود. امروز يكي از جنبه هاي مهم سواد، «سواد الكترونيكي» است. «سواد الكترونيكي»، توانايي استفاده از رسانه هاي الكترونيكي، به خصوص اينترنت است. در قرن۲۱، ميزان اطلاعات افراد، صرفا براساس ميزان تحصيلات دانشگاهي سنجيده نمي شود. يك فارغ التحصيل دانشگاه بايد به طور مداوم، دانش اش را به روز كند. در حال حاضر، فارغ التحصيلان رشته مكانيك، بعد از دو سال و فارغ التحصيلان رشته رايانه بعد از شش ماه، دانش شان كهنه مي شود و بايد اطلاعات شان را به روز كنند والا در رشته خودشان بي سواد اند! همه افراد و همه نسل ها به بازآموزي و سواد اندوزي از نوع جديد نياز دارند. در جامعه اطلاعاتي، كسي كه خواندن و نوشتن مي داند و حتي فراتر از آن، تحصيلات دانشگاهي دارد، ولي مثلا نحوه استفاده از اينترنت را نمي داند، باسواد تلقي نمي شود. همين مسئله باعث مي شود تا نظام هاي آموزشي و از جمله دانشگاه ها به ناچار به سمت «تغيير» حرکت کنند. به اين ترتيب، قرن۲۱، به سمتي مي رود كه اكثر مشاغل، به سواد، دانش و مهارت هاي جديد نياز دارد و به قول حضرت مولانا:
اي برادر تو همه انديشه اي مابقي خود استخوان و ريشه اي
در شرايطي كه در هر ۱۸ساعت، ۱۵هزار عنوان كتاب با صفحات متوسط۳۵۰صفحه، آماده ارايه به بازار مي شود، نقش علم و دانش، اهميتي مضاعف مي يابد و براي بقا در اين دنياي پر از دانش، بايد بتوانيم خودمان را به اين دانش مجهز کنيم. در عصر ما انسان مي رود تا در جايگاه اصلي اش قرار بگيرد. اگر يك راديو، ۲۰هزار تومان، يك تلويزيون۶۰۰هزار تومان، يك كامپيوتر يك ميليون تومان و يك كامپيوتر پزشكي، ۱۰ميليون تومان قيمت دارد، اختلاف ماده اوليه آن ها، چندان زياد نيست.
اما اين شعور و خرد انسان است كه عملا ارزش ايجاد کرده و ارزش يك محصول را تا ميليون ها تومان افزوده است! يعني انسان با ارزش تفكرش مي تواند اقتصاد را به اوج ببرد. ما در عصر اقتصاد دانش محور زندگي مي كنيم. عصري که در آن، محور اقتصاد، دانايي است و محمل اين دانايي، انسان است. وجه غالب زندگي آينده را «زندگي هوشمند» ناميده اند. ساختمان هوشمند، خودروي هوشمند، پاركينگ هوشمند، خريد هوشمند و…
مسلم است که در چنين فضايي، تنها «انسان هوشمند» است که مي تواند با موفقيت زندگي کند. يکي از بزرگ ترين دانشمنداني که به اين بحث پرداخته، «آلوين تافلر» است. «تافلر» را شايد کم و بيش بشناسيد. نويسنده کتاب هاي معروفي مثل «موج سوم» و «شوک آينده».
کسي که از حدود ۳۰سال قبل، وضعيت امروز جهان را پيش بيني کرده و بسياري از پيش بيني هايش هم درست تعبير شده است. «انقلاب در ثروت آفريني» عنوان جديدترين کتاب تافلر است. کتابي که ده فصل دارد و خلاصه اش همين يک جمله است که دنيا در حال تغييرات سريع است و ارزش و قدرت در آينده از آنِ کساني است که خردمندتر هستند. خواندن اين کتاب را به همه شما عزيزانم توصيه مي کنم. «تافلر» معتقد است «علم اقتصاد» نياز به بازتعريف دارد.
هميشه در تعريف «علم اقتصاد» مي خوانديم: «علم تخصيص منابع محدود به نيازهاي نامحدود». اما امروز بايد بگوييم «اقتصاد»، علم تخصيص منابع نامحدود(يعني دانش) به نيازهاي نامحدود است. ديگر نمي توان مثل گذشته، علم اقتصاد را علم بهره برداري درست از منابع کمياب تعريف کرد. چراکه «دانش»، منبعي نامحدود است.
تافلر معتقد است انقلاب در ثروت آفريني سبب شده تا براي نخستين بار کمر فقر جهاني شکسته شود. روزگاري، جهان با تنها ۵۰۰ميليون نفر جمعيت، گرسنه و طاعون زده بود. اما امروز مي تواند بيش از ۶ميليارد نفر را به مدد دانش نوين، اداره نمايد.
جمع بندي بحثم اين است كه براي موفقيت در عصر حاضر بايد «نگرش آينده ساز» داشته باشيم. نگرش افراد نسبت به برنامه ريزي هاي کلان متفاوت است. برنامه ريزي ها را در چهار دسته متفاوت طبقه بندي مي شوند. اين چهار دسته عبارت اند از: گذشته گرايي، حال گرايي، آينده گرايي و آينده سازي.
گذشته گرايان، وضعيت گذشته را نسبت به حال ترجيح مي دهند و بر اين باور اند كه امور از «بد» به «بدتر شدن» پيش مي رود. آن ها نه تنها در برابر تغييرات مقاومت مي كنند، بلكه در تلاش اند تا تغييرات را خنثي و بي اثر كنند و به موقعيت گذشته بازگردند. حال گرايان، از وضعيت حال حاضرشان خرسند هستند. بنابراين اعتقاد دارند دخالت در روند جاري وقايع، به بهترشدن شرايط نمي انجامد احتمال دارد وضع را بدتر كند.
از نظر آن ها هرچه پيش آيد، خوش آيد. آينده گرايان اما نمي خواهند امور آن چنان باشد كه هست و يا آن چنان كه روزگاري بوده است. آن ها باور دارند آينده بهتر از امروز و بهتر از گذشته خواهدبود. اين كه چقدر بهتر خواهدبود، بستگي به آمادگي آن ها براي آينده دارد. آن ها تلاش مي كنند آينده را پيش بيني و خود را براي آن مهيا سازند. اما آينده سازان نمي خواهند امور را به حال خود بگذارند و نمي خواهند به گذشته بازگردند. آن ها مي خواهند آينده دلخواه خود را طراحي و راه هايي ابداع كنند تا چنين آينده اي تحقق يابد. آينده سازان از وقوع تهديدات پيش گيري مي کنند و براي خود، خلق فرصت مي نمايند. وقتي در زندگي افراد موفق جستجو مي کنيم به اين نتيجه مي رسيم که قريب به اتفاق اين افراد، برنامه ريزي آينده ساز داشته اند.
ما نيز براي فائق آمدن بر مشکلات و پيشي گرفتن از رقباي مان، مي بايست از همين نسخه پيروي کنيم و با شناخت دقيق شرايط روز، به برنامه ريزي براي آينده مان بپردازيم. در اين خصوص در شماره هاي بعدي ماهنامه بيشتر با هم به گفتگو خواهيم پرداخت.
سخن دوست اين شماره را با يک شعر کوتاه به پايان مي برم و منتظر دريافت نقطه نظرات ارزشمند شما در اين باره هستم.
در ره منـــــزل ليلـي كه خطرهاست در آن
شــــرط اول قدم آن است كـه مجنون باشي
نقطـه عشق نـــمـودم به تو هان سهو مكن
ور نــه چـون بنگـري از دايـره بيرون باشي
كاروان رفـت و تو در خـواب و بيابان در پيش كــي روي ره ز كه پرسي چه كني چون باشي